کد مطلب:313663 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

پدر جان، چرا جرأت نمی کنید چیزی بگویید؟
عالم گرانقدر، فقیه فرزانه آیةالله آقای حاج سید عبدالكریم موسوی اردبیلی كرامتی را از مرحوم پدرشان، حجةالاسلام والمسلمین آقای سید عبدالرحیم موسوی «قدس سره»، برای مؤلف كتاب حاضر نقل كردند كه ذیلا می آوریم. ایشان گفتند:

مرحوم پدرم، نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ارادت خاصی داشت. وی اكثرا به روضه خوان ها بعد از خواندن روضه تذكراتی می داد، كه این خبر درست نیست یا چرا بدون مطالعه منبر می روید. به گونه ای كه روضه خوان ها وقتی وارد مجلسی می شدند، اگر می دیدند پدرم در آن مجلس تشریف دارد ناراحت می شدند، چون او گاه طاقت نمی آورد روضه هایی را كه سند ندارد بپذیرد، و لذا از همان پایین منبر اعتراض می نمود و تذكر می داد. خلاصه، روضه خوان ها از دست ایشان ذله شده بودند و می گفتند



[ صفحه 495]



خدا كند سید عبدالرحیم در مجلس نباشد! فی المثل، گاه روضه خوانی می گفت: «جا داشت حضرت زینب علیهاالسلام چنین می گفت»، او از پایین منبر می گفت: «نه جا نداشت»!

ولی عجیب است كه در روضه ی حضرت قمر بنی هاشم، ابوالفضل العباس علیه السلام، چیزی نمی گفت و جرئت نداشت چیزی بگوید!

آیةالله اردبیلی می فرماید: روزی به پدرم گفتم شما راجع به دیگران با جرئت می گویید كه اینجا درست نیست یا صلاح نیست این طور روضه بخوانید؛ ولی هر وقت اسم مبارك حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام می آید جرئت نمی كنید چیزی بگویید. سر آن چیست؟!

فرمودند: برادری داشتم، كه عموی شما باشد، به نام سید علی اكبر، كه یك سال با هم رفتیم برای زیارت عتبات. مردم نذورات زیادی به ما داده بودند كه داخل ضریح مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام بیاندازیم. من، در صحن مطهر حضرت، گفتم: شما پول ها را در ضریح می اندازید و معلوم نیست خدمه با آنها چه می كنند. اینها را توی جیب بگذارید و یك شوطی بكنید و بعد به طلبه ها بدهید.

من پیش خود فكر می كردم این راه، شرعی است. اما پس از آنكه این حرف را در صحن مطهر گفته و داخل حرم شدیم كه اذن دخول بخوانیم، دیدم زبانم بند آمده و نمی توانم اذن دخول بخوانم! اخوی هم خبر از وضع من نداشت. بالأخره قطع پیدا كردم كه زبانم بند آمده و نمی توانم صحبت بكنم. لذا آمدم و با اشاره به اخوی گفتم جواهرات را داخل ضریح بیاندازد. وقتی همه را داخل ضریح ریخت، زبانم باز شد. من خود این ماجرا را در حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مشاهده كردم، لذا پسرم، مواظب باش با حضرت كار نداشته باشی!